نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





وعده هميشگي  

زندگی حس عجیبی است خدا می داند

دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
مدتی است که روزها، سرد گذشته؛از سردی هوا، آب چشمه ی عشقت یخ بسته؛
رگهای قلبم بی آب است
به یک کویر خشک رسیدن هم بهتر از باریدن باران است؛
فصل عشق تو، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است؛
بی خیال، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم؛
تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و آمده ای به سراغ صفحه آخرش،
هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش؛
اول بیا و بعد بگو میخواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی؛
اگر این است امروز تو ،وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت؛
بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت، اینبار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت؛
باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی؛
دیدنت حالم را خراب میکند ،زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم،
اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند؛
دلت به حالم نسوزد،اینک این حال من است که سوخته، چشمهای خیسم،
به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و میشمارد
ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند؛
به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ؛خاطره هایم را جا میگذارم
و دیگر جای قدمهایت
پا نمیگذارم

blue hearts


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:58 | |







دلتنگی هایم

دلتنگی هایم را جایی، جا گذاشته ام  

دلتنگی هایم را جایی، جا گذاشته ام

دلم می گیرد از هر چه هست
دلتنگ می شوم به هر چه نیست
چه خوب می شد
نبود هر چه که هست
بود هر چه که نیست
دلتنگی هایم را جایی، جا گذاشته ام
کجا؟ نمی دانم
فقط دلم دل دل می کند
خسته ست و افسرده
این روزها …. بی خیال
فقط سرم درد می کند … نشانه چیست ؟ مرگ

 

دوباره چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند
جایی که تمام ساعت های سکوت سعی به جمع کردن آن داشته ام
تب می کند نگاه … می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است
دنیا
همین بس است


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:57 | |







ایستگاه اول ...قلب...تو!

ایستگاهـ اولــــ… قلبـــ… تو!  

 

ایستگاه  اول  قلب  تو

از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم،
در حیاط خلوت شانه هات …
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ  لبت !
و راهی ام کن …
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی:
" ایستگاه  اول  قلب  تو"

 

زخم زندگی ات منم
همه به زخم هایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:55 | |







شبی از پشت یک تنهایی ....


شبی از پشت یک تنهایی ....
 

       شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

      تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

         تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت

      دعا کردم

       تورا از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت

    جدا کردم

   و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:

   دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

   و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

   تو را در دشتی از تنهایی و حسرت

  رها کردم

 همین بود آخرین حرفت

    و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم

     را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید

  وا کردم

  نمیدانم چرا رفتی؟

   نمیدانم چرا شاید خطا کردم

            و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

        نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟ 

    ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید

    و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

            و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

           و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی

          دانه برمیداشت

            تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

            و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

             نمیدانم چرا رفتی؟

            نمیدانم چرا شاید خطا کردم

            و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

                       نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟             

           و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو

          هزاران باردرهر لحظه  خواهم مرد

      کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت

         و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

          کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

      و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود

        نخواهی برد

    هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد!

     ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

    و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید

     کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

          تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو 

       در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

      و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

      کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

         و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

           میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر

            نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز

            برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:51 | |







دلتنگی


دلتنگی

...ایــن روزهـــا

همــه بــه مــن دلـتــنـــگــی هــدیــه مـی دهنــد لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید! بــه خـــدا تمــــامـ شــد

 …!دلـــــــــــم


ادامه مطلب


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:49 | |







حقیقت,اعتبار,عشق...

 

 

احسان


red hearts
حقیقت انسان به انچه اظهار میکند نیست
بلکه حقیقت او نهفته در ان چیزی است که از اظهار ان عاجز است
بنابراین اگر خواستی او را بشناسی
نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش بسپار
.....................................
اعتبار هر کس زندگانی اوست و
عشق تنها سند آن است
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷
تلخترین لحظات را کسی میسازد
که شیرین ترین لحظاتشو ساختی
........................................
ای کاش به دل کسی پا نمی گذاشتیم و
کسی به دلمون پا نمی گذاشت
ای کاش اگه کسی به دلمون پا گذاشت دیگه
دلمون تنها نمی گذاشت
ای کاش اگه یه روز دلمون رو تنها گذاشت
رد پاشو روی دلمون جا نمی گذاشت
...........................................
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی فقط یه بار نگاش کنی
به خاطرش داد بزنی رو همه چی خط بکشی
حتی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیا رو به خاطر اون میزنی
خیلی چیزا رو میشکونی تا دل اون رو نشکونی
حاضری بگذری از دوستهای امروز وقدیم
...اما وقتی میبینی!



[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:46 | |







عشق چیست؟

 

 


stars
به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی

گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی

 گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت.

به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟

 گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟

 چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست

purple sparkly divider


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:43 | |







مطالب عاشقانه

                                         تصاویر و مطالب عاشقانه احسان

 

عشق بعضی وقت ها اینترنتی است // گاه کافی شاپی یا کافی نتی است

با تو می گویم زبعضی صحنه هاش// صحنه هایی گاه سخت ودلخراش

صحنه اول حدود نیمه شب// دختر و رایانه و شور و طرب

مثل اینکه دارد او چت می کند//وای ،دارد کم کم عادت می کند

چه امید و آرزوهای بلند// دخترک افتاده بدجوری به بند

صحنه دوم خیابان و قرار// می شود تکمیل کارش با فرار

در سکانس بعد ویلای شمال// نازنین تنها ست در دام کمال

صحنه بعدی بد و مستهجن است// قصّه از نامردی یک رهزن است

سور و سات و دوربین و کیف و حال// بعد اشک و زاری آن پایمال

در جوابش پوزخندی بود و بس// گوهر دختر لگد مال هوس

بعد پخش سی دی اش در سطح شهر// حاصلش تیغ و دوا و جام زهر

مرغ عشقی کشته در پای هوس// در بهار عمر افتاد از نفس

صحنه آخرسکانس چند مین ؟ // مادر زار و مزار نازنین

کارگردان کات داد و شد تمام// لیک پا برجاست مرغ و دان و دام

بار دیگر باز ویلایی خَفَن // دختری در دست های اهرمن

لیک این دفعه ثریا با صمد // جای ویلایش چه فرقی می کند

داستان عاشقی های جدید// طنز تلخی شد که شیطان آفرید


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:39 | |







دردل...

Black hearts

ای دل نگفتمت که گرفتار می شوی

با دست خود اسیر شب تار می شوی

ای دل نگفتمت که بمان و سکوت کن

دست از کسان بدار که بی یار می شوی

رفتی و بال بال زدی در هوای عشق

دیدی چه زود خسته و بیزار می شوی

با تو نگفتم ای گهر اشک بی دریغ

بر گونه ام مریز که تب دار می شوی

دیدم که می روی پی دیدار

گفتم مرو فسرده و بیمار می شوی

گفتم اگر که عاشقی ات پیشه هست و راه

رسوا چو عشق بر سر بازار می شوی

ای دل نگفتمت که تو هم با مرور عمر

آخر به دست دور زمان خوار می شوی

رفتی، هنوز هم به تو اندیشه می کنم

 

 

دانم که زود خسته از این کار می شوی


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:37 | |







....

دوستان عزیزم یک مدتی من نیستم

به امید خدا میخوام برم مسافرت این

پیغام رو گذاشتم که اگر در این مدت پاسخی

از من به شما نرسید ناراحت نشید

مواظب خوبیهاتون باشید

فعلا خدانگهدار

blue glitter rose flower


[+] نوشته شده توسط علی پوراکبر ورضا نصیر زاده در 15:36 | |



صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 21 صفحه بعد